بهشت در "هشت بهشت" عابدینی راد جهنمی است به روی زمین. جهنمی برای تجربه هولناک مرگ ناخواسته. اینستالیشنی پر از تناقض مفهوم و معنا که مخاطب را نه تنها در تجربه مرگ گمراه میسازد بلکه در فهم اثر نیز دچار اختلال میکند. عابدینیراد هشت قالب یخ را که در هرکدام یکی از نشانههای یک شهید است مانند سربند، کلاه، پوتین، پلاک و .. را در حالتی آشفته و واژگون قرار دادهاست . این هشت قالب یخ نشانه هشت سال جنگ است. در این اثر که در موزه هنرهای معاصر اهواز در مهرماه ۱۳۹۲ اجرا شدهاست. هنرمند قصد آن را دارد تا خاطره مرگ و خروج روح از بدن را با تغییر حالت یخ به آب در مجاورت هوای گرم محیط القا کند . از نظر عابدینی این تغییر ماهیت از جامد به مایع نشان از خروج روح از بدن نیست بلکه جسم دوباره تبدیل به آب می شود و به طبیعت برمیگردد.
در این پروسه روح انتقال نمییابد و در واقع خارج نمیشود بلکه جسم از نظر فیزیکی تغییر میکند. تناقضاتی که در این اینستالیشن میبینیم در ابتدا مفهوم بهشت است در عنوان اثر. عابدینی هشت بهشت واژگون را در قالبهای یخی و سرد ساخته است. بهشت عابدینی جهنمی سرد و دلخراش از مرگی هولناک است. تناقض بعد مفهوم مرگ است که در اینجا تعبیر او از مرگ، مرگی بالاجبار و تسلیم شدن مردم در مقابل آن است که البته همانطور که می دانیم مرگ همیشه اجباری است و در هر لحظه و به هر شکل اتفاق بیافتد ما ناگزیر به تسلیم در برابر آن هستیم. اما شهیدی که وسایل شخصیش در این تودههای یخ حبس شده است سربازی است که با آگاهی از خطر مرگ به جبهه رفته است. نکته دیگری که در این اینستالین متناقض می نماید، تصور فیزیکی از روح و نحوه انتقال آن است که به زعم عابدینی در این شکل از مرگ اتفاق نمیافتد و آن هم بخاطر آن است که عابدینی روح غیرمادی و فراماده را میخواهد در قالبهای مادی یخ به نمایش بگذارد و نحوه انتقال آن را نشان دهد.