این روزها صدا و سیما مخاطبان بسیاری پیدا کرده، و مهمترین علت آن نیز پخش برنامههای تبلیغاتی نامزدهای دوازدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ایران است، که در صدر همۀ آنها مناظرات زندۀ نامزدها قرار دارد.
هر چند پخش مناظرات نامزدهای ریاست جمهوری سابقۀ طولانی در جهان دارد، اما این امر در ایران به سه دورۀ پیش باز میگردد و هنوز مسئلۀ تازهای است. آنقدر تازه که حتی هنرمندانمان نیز با طراحی دکور چنین برنامههایی آشنا نیستند و طرحهایشان ملغمهای از هنر ایرانی و کپی برداری از نمونههای غربی است که هیچ بویی از هویت ایرانی ندارد.
با اینکه امیرحسین میرطالب، طراحی و اجرای دکور برنامه نود را نیز در کارنامه خود دارد، اما نتوانسته دکوری در خور اهمیت مناظرههای انتخاباتی طراحی کند. دکور میرطالب در کلیت شبیه همان دکور چهار سال قبل است، که برای نخستین بار مناظرهها به صورت گروهی به اجرا درآمد و طبیعتاً همیشه اولین تجربهها با اشکالاتی نیز رو به رو هستند. حال آن که چرا این طراح جوان اساس کار خود را بر پایۀ طرح چهار سال قبل بنا نهاده و صرفا کمی به چاشنی ملی – مذهبی آن افزوده، سؤال برانگیز است!
شاید بزرگترین اشکال در طراحی امیرحسین میرطالب عدم توجه به ایجاد یک انسجام بصری باشد؛ به طوریکه بتوان در کنار توجه به جزئیات، به یک کلیت واحد رسید. به طور نمونه در دکور مناظرههای انتخاباتی امسال آنچه بیش از همه به چشم میآید، تنوع رنگهای بی ارتباط با یکدیگر است. فضای صحنه به شکل سرد و بی روحی آبی شده و بالای سر نامزدها پرچم ایران به شکلی بزرگ و نازیبا طراحی گشته است. جالب این که در هیچ فضای دیگری از رنگهای پرچم برای رسیدن به یک هارمونی حداقلی نیز استفاده نشده است. در این میان استفاده از طرحهای هندسه اسلامی و اسپیرالهای اسلیمی و ختایی که اساساُ هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند نیز علاوه برآنکه تمرکز بیننده را از فرد کاندیدا به فضای پشت سر او معطوف میکند، نوعی دو گانگی و عدم وحدت را هم با خود به همراه آورده است.
همچنین دیگر عناصر بصری همچون تخته و میزهای مکعبیشکل، خالی از هرگونه پویایی و حرکت طراحی شدهاند، که این امر در کنار نور پردازی بسیار روشن فضا و رنگ تماماً آبی برنامه، همۀ هیجانات را خنثی کرده و سبب شده تا دکور مناظرههای انتخاباتی از یک برنامه معمولی نیز معمولیتر گردد.
این در حالی است که در سایر کشورها همچون ایالات متحدۀ آمریکا، طراح یا طراحان در وهلۀ اول به دنبال ایجاد فضایی هستند که بیانگر هویت کشورشان باشد، که این امر مسلماً با تکه چسبانی عناصر بصری مرتبط با هویت تاریخی یک کشور به دست نمیآید! بلکه در گزینش رنگ، طرح و فرمپردازی باید همۀ شاخصههای هویتی یک کشور در نظر آورده شود. به طور مثال اگر پرچم آمریکا در بر گیرنده سه رنگ اصلی قرمز، آبی و سفید است، دکور برنامههای سیاسی و مناظرات انتخاباتی نیز بر پایه دو رنگ اصلی آبی و قرمز که دو حزب اصلی آمریکا را نیز تشکیل میدهند، شکل می گیرد و رنگ سفید به عنوان رنگی واسط و برای متعادل کردن فضای بصری به کار گرفته میشود.
در این میان طراحان به دنبال استفاده از عناصر بصری مشهوری هستند، که نه فقط برای آمریکاییها بلکه برای همۀ دنیا به یادآورندۀ آمریکا است. نشان بزرگ ایالات متحده آمریکا، عقاب سرسفیدی که در چنگال سمت چپ خود ۱۳ تیر و در چنگال سمت راست خود یک شاخه زیتون دارد، و ستارههای سفید پرچم آمریکا بارزترین نمادهای رسمی کشور آمریکا هستند که طراحان با استفادۀ درست و به جا از این المانهای بصری در کنار دو رنگ اصلی قرمز و آبی و رنگ فرعی سفید، اهمیت هویت ملی خود را به مخاطبان القا میکنند. اما متأسفانه در کشور ما چندان مطالعهای بر روی عناصر بصری مرتبط با فرهنگ و هویت ملیمان انجام نگرفته و حتی از رنگهای پرچم ایران نیز برای القای هویت ملی استفاده نشده است. چرا که توجه طراحان بیشتر به سوی شعاری کردن فضا، بدون در نظر گرفتن ایجاد هویت بصری ملی است. از این رو چنین طرحهایی چه به عنوان دکور یک برنامه، چه به عنوان یک فیلم یا هر قالب هنری دیگری، قادر به ایجاد یک حس مشترک نیستند و خیلی زود از حافظهها پاک میشوند.